عشق حقیقی


shahre khamosh

دختر و پسری سوار بر موتور بودند که دختر متوجه شد سرعت موتور بسیار زیاد شده دختر : یواشتر من میترسم پسر : نترس گلم چیزي نیست خوش میگذره دختر : نه نمی گذره . خواهش میکنم خیلی وحشتناکه پسر : پس بگو دوستم داری... دختر : باشه باشه دوست دارم حالا خواهش میکنم آرومتر پسر : حالا محکم بغلم کن (دختر بغلش کرد.) پسر : میتونی کلاه ایمنی منو برداری بذاری سرت ؟ اذیتم میکنه روزنامه های روز بعد :موتور سیکلتی با سرعت ۱۲۰ کیلومتر بر ساعت به ساختمانی اصابت کرد موتور ۲ نفر سر نشین داشت که پسر به دليل نداشتن کلاه ايمني جان خود را از دست داد اما دختر نجات یافت ***************­***************­************** حقیقت این بود که اول سر پایینی پسری که سوار موتور بود متوجه شد ترمز بریده اما نخواست دختر بفهمد در عوض خواست که یک بار دیگر بشنود دوستش دارد و کلاهش را به دختر داد . . . :(

نظرات شما عزیزان:

بهار
ساعت15:53---3 اسفند 1391
سلام عزیزم وبلاگت خوبه امابازم کارداره موفق باشی رها....جون

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در چهار شنبه 4 بهمن 1391برچسب:,ساعت 20:59 توسط raha| |


Power By: LoxBlog.Com